چیزی که دست روی آن بگذارند و جای گذاشتن دست باشد، مثل دستۀ صندلی و نیمکت و امثال آن ها، برجستگی و ناهمواری در سطح جاده، آنکه به چیزی دست بیندازد، دست اندازنده
چیزی که دست روی آن بگذارند و جای گذاشتن دست باشد، مثل دستۀ صندلی و نیمکت و امثال آن ها، برجستگی و ناهمواری در سطح جاده، آنکه به چیزی دست بیندازد، دست اندازنده
عمل راست انداز. مستقیم انداختن. راست افکندن. انداختن بی انحراف و کژی، تیر انداختن بدقت. بهدف رساندن تیر: شکار کردن و صفت راست اندازی و دلاوری او (بهرام گور) معروف است. (مجمل التواریخ والقصص). راست اندازی چشمش بین که گر خواهد بحکم ناوک مژگان او بر موی مژگان بگذرد. عطار. در نظر گاه راست اندازی یغلقش (بیلکش) را به موی شد بازی. نظامی. ای همه ضرب تو به کج بازی ضربه ای زن به راست اندازی. نظامی
عمل راست انداز. مستقیم انداختن. راست افکندن. انداختن بی انحراف و کژی، تیر انداختن بدقت. بهدف رساندن تیر: شکار کردن و صفت راست اندازی و دلاوری او (بهرام گور) معروف است. (مجمل التواریخ والقصص). راست اندازی چشمش بین که گر خواهد بحکم ناوک مژگان او بر موی مژگان بگذرد. عطار. در نظر گاه راست اندازی یغلقش (بیلکش) را به موی شد بازی. نظامی. ای همه ضرب تو به کج بازی ضربه ای زن به راست اندازی. نظامی
در حال دست انداختن. در حال تکان دادن دست: تذأذؤ، تذریع، خزف، ذأذاء، ذأذاءه، مطیطاء، مطیطی ̍، دست اندازان رفتن. (از منتهی الارب) ، خرامان و به ناز روان و نازکنان و رقص کنان. (لطایف) : گرچه ما زین ناامیدی در گویم چون صلا زد دست اندازان رویم. مولوی. و رجوع به دست انداز شود
در حال دست انداختن. در حال تکان دادن دست: تذأذؤ، تذریع، خزف، ذأذاء، ذأذاءه، مُطَیطاء، مُطَیطی ̍، دست اندازان رفتن. (از منتهی الارب) ، خرامان و به ناز روان و نازکنان و رقص کنان. (لطایف) : گرچه ما زین ناامیدی در گویم چون صلا زد دست اندازان رویم. مولوی. و رجوع به دست انداز شود
آنچه که دست روی آن گذارند محل گذاشتن دست مانند دسته صندلی نیمکت و غیره، بر آمدگی و فرو رفتگی های جاده وخیابان ناهمواری ها و پستی و بلندی راه، رقاص، شناور، کیسه بر، ظالم، تیر انداز، کسی که بدیگری پهلو زند، شخصی که مسند بگستراند، تعدی تجاوز، غارت تاراج دست اندازی تصرف بیجا تعدی و تجاوز به مال و جان کسی دست درازی تطاول
آنچه که دست روی آن گذارند محل گذاشتن دست مانند دسته صندلی نیمکت و غیره، بر آمدگی و فرو رفتگی های جاده وخیابان ناهمواری ها و پستی و بلندی راه، رقاص، شناور، کیسه بر، ظالم، تیر انداز، کسی که بدیگری پهلو زند، شخصی که مسند بگستراند، تعدی تجاوز، غارت تاراج دست اندازی تصرف بیجا تعدی و تجاوز به مال و جان کسی دست درازی تطاول